دیروز عصر که داشتم از دفتر برمیگشتم مشغول صحبت با مستر اچ بودم.از اینکه بابا اینا گفتن تاریخ عروسی رو مشخص کنین و

خوبی محل کارم اینه که با اتوبوس همش چند ایستگاه تا خونه فاصله سو من اکثرا ترجیحم اینه که با اتوبوس برم و دردسر پیدا کردن جای پارک رو برای ماشین نداشته باشم.مخصوصا صبح ها که هر وقت ماشین بردم قشنگ پشیمون شدم اینقدر که بلوار رو چندین مرتبه دور زدم تا جای پارک گیرم بیاد.

توی اتوبوس بودم و گرم صحبت با مستر اچ که یهو مسافرا داد و هوار به راننده اتوبوس که وایسامسافر هنوز پیاده نشده چرا حرکت میکنی؟!!! و تا کمر خم شده بودن بیرون.منم صندلیم اونوری و پشت به ورودی بودبلند شدم بیرونو نگاه کردم دیدم یکی از خانما وقت پیاده شدن از اتوبوس بخاطر حرکت اتوبوس زمین خورده بود و کف خیابون بودپنجاه و خورده ای سالش بود.هیچکیو نداشت و یکی دیگه از خانما از اتوبوس پیاده شد ببینه چطوره حالشبعد واکنش راننده اتوبوس چی بود؟!!!!! در اتوبوس رو بست و بدون اینکه حتی پیاده شه حالشو بپرسه پاشو روی گاز گذاشت و رفتاخم بقیه مسافرها از خانم و آقا شکایت کردن که چرا حرکت کردین وایسین و باید شماره شو میگرفتین شاید طوریش شده باشه و از این قبیل صحبتا و داد و بیداد.جواب راننده هم فقط فحش خواهر و مادر بود!!!!!!! به دخالت بقیه مسافرا!!!!!

اینقدر حالم خراب شد از این وضع

راننده ی بی مسئولیتفقط میشه دعا کرد آسیب خاصی ندیده باشه اون مسافر.خدا خودش کمکش کنه

مستر اچ ش حرف زده بود برای تعیین تاریخ عروسی برای پاییز و آبجی هم گفته بود اتفاقا بابا میخواسته برای تابستون با بابای مه سو صحبت کنه که پدربزرگش فوت کرده و به احترام اون گفتن چند ماهی بگذره بعد صحبت کنن. و ما فک میکردیم مه سو دوس داره توی باغ مراسمش باشه مستر اچ هم گفته مه سو دوس داشت توی باغ باشه ولی نشددیگه یه سال دیگه منتظر نمیشینیم برای باغ برگزار کردنش.

خلاصه نمیدونم کی میخوان صحبت کننحالا چند روز بگذره و قرارداد مستر اچ مشخص شه باز بهش میگم صحبت دوباره کنه چون بهرحال اینجا از 6 ماه قبل میرن دنبال کارای عروسی و برای ما به اندازه کافی هم دیر شده نه اینکه بذارن ده روز قبلش بخوان هماهنگ کنن!!!!! بهرحال اگه تاریخی میخوان برای عروسی مشخص کنن باید زودتر مشخص کنن و پیگیر کاراش شیم.

به مستر اچ میگم شهریور بیا که دنبال کارای عروسی باشیم.میگه ترجیحم اینه باهم بریم سفری چیزی اگه مرخصی داشته باشم.و این صحبتش منو حسابی کلافه میکنه دوس دارم برم سفر.خیلی زیاد.ولی در کنارش به تنهایی هم نمیتونم کارای عروسی رو انجام بدم و این بهم استرس میدهیا حتی مثلا خرید کت شلوار دومادی!!!!!!من برم بخرم؟!!!چرا آقایون با یه سری نگرانی های خانوما اینقدر خونسردانه برخورد میکنن انگار اصلا جای هیچ نگرانی ای نیست؟!!!

سخته من قانون مدار که باید از قبل همه کارهام مشخص باشه و براش برنامه ریزی کنم در برابر کسی باشم که خونسردیه زیاد داره و خب میگه بالاخره هرجوری باشه همه چیز جور میشه و انجام میشه دیگه!!!!! بعد این اخلاق خونسرد مستر اچ توی خانواده شون هم تک هستا!!!! بابا و مامان و آبجی حسابی عجول هستن!!! عین من بعد همش آبجی میگه چی میکشی با این اخلاق مستر اچ؟!!!!

من حتی جوریم که باید برای یه کار اداری هم از شب قبل برنامه بچینم و وسایلامو جمع کنم و کنار بذارم تا بتونم با خیال راحت برم دنبالش فرداشو نمیتونم بگم هرچه پیش آید خوش آید. شاید این استرس زیادی هم که اینروزا دارم بیشتر بخاطر همین مسائل هست

خلاصه همچنان من بلاتکلیفم.گفتم در جریان باشید چشمک

.

از استرس های کار : طراحی ای که انجام داده بودم اخیرا یادتونه؟!!! مجریش زنگ زده که من به فلان دلایل فلان تغییرات رو ایجاد کردم!!!! دارم میگم که اطلاع داشته باشین!!!!

میگم وقتی اجراش کردین دیگه چه کاری از من برمیاد؟!!!!

من صاحبخونه باشم میگم بکوب از نو بساز!!!!! میگه: فعلا که شما صاحبخونه نیستی خدا رو شکر!!!!!!

میگم: وقتی برای اجرا موردی هست که باعث تغییرات طرح میشه قبلش باید به من اطلاع بدین شاید من بخوام کلا طرح رو عوض کنم با نظر کارفرمام.و نخوام اینجوری طرحم خراب بشه

میگه: شما درست میگین من اشتباه کردم!!!

حالا موندم با گفتن این جمله عایا طرح به حال عادیش برمیگرده؟!!! عایا ایرادای کار رفع میشه؟!!!! عایا همه چیز گل و بلبل میشه؟!!!!

فقط این وسط من باید حرص میخوردم که به تمام معنا حرص خوردم!

_ مه سو _


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها