تو را نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه؛

که تو را عادلانه

در آغوش می کشم.

عدل مگر نه آن است که

هر چیز سر جای خودش باشد؟

 

"سیمین بهبهانی"

تولد مستر اچ بود امروزدیشب اول وقتی میون دیوونه بازی هامون و خندیدنامون یهو در کمدم رو باز کردم و یه دفتر رو پیدا کردم.که از سال 93 یادداشت هایی رو مینوشتم که ولنتاین سال بعدش به مستر اچ خاطرات یکساله مو و حرفایی که مخصوص به خودش زده بودم هدیه بدملحنش نامه گونه بود.طولانی نبودگاهی چند خطگاهی یک صفحهبعدتر به عید خورده بود و فوت زن دایی مامان و خاله ی نازنینم و حال بد اونروزهام و نوشته هایی که دیگه ادامه نداشتدفتر رو کنار گذاشته بودم تا سال 96بهمن ماهوقتی پدر مستر اچ برای بار چندم زنگ زده بود به پدرم و قرار بود راجع به خرید خونه برامون تصمیم بگیرنبعد نشستیم با مستر اچ و اون نوشته ها رو خوندیم.یه جاها هی بغض کردیم و یه جاها هم خندیدیم دراز کشیده بود کف اتاقم و منم عمود بهش تکیه داده بودم و هی میون خوندن همدیگه رو نگاه میکردیم و میخندیدیم از اتفاقاتو بعد بهش میگفتم: میبینی چه روزهایی داشتم؟!!! چه تردیدها؟! چه بی حوصلگی ها.؟! چه آرزوها؟!!! میبینی که حتی بهمن ماه پارسال نمیدونستیم قراره عید نامزد بشیم و فروردین ماه عقد کنیم؟!!!

آغوشش عشقهو من عاشق این لحظات دو نفره مون.

برای عاشقی هاتون صبور باشیدکه لذت بخش ترین لحظاتن.

.

تصمیم گرفتیم تولدمونو باهم بگیریماحتمالا روز ولنتاینتوی یه هفته دو تا تولد که نمیشهبا هم میگیریمش دلچسب تره برامونکادوهامونم دادیم به همدیگه و از خانواده هم کادو گرفتیماحتمالا با حضور چندتا از فامیل امروز استقبال زیاد بود.

دایی اومده بود میگفت پس کیک تولد چی؟!

دخترخاله ها زنگ زده بودن که کیک تولد رو تنهایی نخورید چاق میشید! خنده

به مستر اچ میگم کیک بگیریم بگیم بقیه هم بیان تولد تولد.

خواهر زاده ش زنگ زده شعر تولدت مبارک رو میخونه و میگه دایی زود با خانم دایی م بیاین برات تولد بگیرم ای جانشو بگردم

.

بارون زیبای این روزا حسابی حس خوبی داره و امروز قدم زدن توی هوای بارونی کنار هم بسیار دلچسب

از روند کارهامون بگم : رزومه هایی که فرستاده بودن رو بررسی کردیم و جمعه ای از محل کار همکلاسیم استفاده کردیم و با حدود 22 نفر قرار ملاقات گذاشتیم و همه هم گفتن برای مصاحبه میان.بعد شما قول ملت رو داشته باشید؟!!!

از اون تعداد حدود 8 نفر برای مصاحبه اومدن

بعدتر با شرایط کاری 6 نفر موافقت کردن و فرداش براشون کلاس توجیهی و توضیحی راجع به کار رو داشتیم که از اون تعداد 3 نفر اومدن!!!!خندهتازه از این 3 نفری که هم که اومدن احتمالا یکیشون موندنی نیست حالا ببینیم چطور پیش میره

همچنان برامون رزومه فرستاده میشه و باید یه برنامه ی مصاحبه دیگه هم داشته باشیمولی خب درسته همچنان کلید محل کار همکلاسیم دست منه ولی خب بقیه ی همکاراش در طول هفته از محل کارشون استفاده میکنن و نمیتونیم ازش استفاده کنیمفقط همکلاسی گفته کلید بمونه دستتون فعلا

هنوز نتونستم جایی رو به عنوان دفترم بگیرماینکه قراره شریکی با دوس جان جایی رو بگیرم یکم کار رو سخت کردهاگه به خودم تنهایی بود حالا تمومش کرده بودم و قولنامه نوشته بودمدفتر رو بگیرم کارمون راحتتره

فعلا داریم روی تراکت کار میکنیم که سفارش چاپ بدیم

روزهای خوبی در پیش هست و من به آینده خوشبینم

الهی به امید خودت

هفته ی آینده هم سفر دانشجویی میریم و از اونطرف یه هفته ای به مادرشوهرم اینا سر میزنیم و برمیگردیمچقدر هیجان دارم برای سفرمونبرای روزهای آینده هم

_ مه سو _


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها